101/2/26
8:28 ع
انتظار
مگر جز تو شب چشم انتظاری هیچ ماهی داشت؟!
فقط یاد تو نوری در دل سرد سیاهی داشت
اگر تقدیر این باشد !که دل بردی و آزادی؛
برو خوش باش!یادت باشد این سینه چه آهی داشت
شبیه رفتن جان از بدن، بی سایه و تنها
مگر جز خانه قلبت دلم جایی پناهی داشت؟
همه دیدند خندیدم! نفهمیدند نابودم !
ازین دردی که بر دل کاشتی چشمم گواهی داشت
کجا، کی از دلم رنجیدی و رنجاندمت جانا؟!
بگو جز مهربانی با تو این دل اشتباهی داشت؟!
اگر دل کنده بود و برده بود از یاد ،یادم را ...
چرا پس پشت سر، صد بار ،آشفته نگاهی داشت؟!
#سمیه_تقوی (پرنده شرقی)