101/3/18
2:40 ع
فریاد شدم
تا برسم به سوی تو،قاصد بر باد شدم
کعبه نمایان میشود،دل مست و لرزان میشود
تا عطر تو گل میکند،لب همه خندان میشود
در زدم و خواندم تو را،بر نزد من راهی نما
راهی که آیم سوی تو،مست وغزلخوان ورها
گفتی که کیست پشت درم،کز فکر تووالاترم
من اول و من آخرم،وز رگ به تو نزدیکترم
گفتم منم عبد ورضا،در شب و روزم بر دعا
فرزند نسل آدمم ،بر من تو هم دری گشا
گفتا برو کز ما نه ای،لایق به عشق ما نه ای
با این همه رخت و لباس،راهی باب ما نه ای
رفتم پی جام شهود،مست و دمادم در سجود
تا که شود سوخته دلم،رویی نمایم در وجود
نامم برفت پیدا شدم،درعشق همی شیدا شدم
شور شدم نور شدم،سکوت و هم صدا شدم
درب تو را زدم چو باز،گشته دلم بحر نماز
منم همه غرق نیاز، سکوت من شده چو ساز
گفتی که پشت درب کیست،داد و تمنایت ز چیست
گفتم تویی رضا که نیست،بهر چه میپرسی که کیست
گفتا بیا بر ما نشین،چون راه دل کردی چنین
خالی ز هوا چون شوی،پیدا شود تو را نگین